بنده صالح و خواجه فاسق
پارسائى بر يكى از خداوندان نعمت گذر كرد كه بنده اى را دست و پاى استوار بسته عقوبت همى كرد. گفت اى پسر! همچو تو مخلوقى را خداى عزوجل اسير حكم تو گردانيد است ، و تو را بروى فضيلت داده ، شكر نعمت بارى تعالى به جاى آر، و چندين جفا بروى مپسند، نبايد كه فرداى قيامت به از تو باشد و شرمسارى برى .
بر بنده مگير خشم بسيار
جورش مكن و دلش ميازار
او را تو به ده درم خريدى
آخر نه بقدرت آفريدى
اين حكم و غرور و خشم تا چند
هست از تو بزرگتر خداوند
اى خواجه ارسلان و آغوش
فرمانده خود مكن فراموش
در خبر است از خواجه عالم (ص ) كه گفت : بزرگترين حسرت روز قيامت آن بود كه يكى بنده صالح را به بهشت برند و خواجه فاسق را به دوزخ .
بر غلامى كه طوع خدمت تست
خشم بى حد مران و طيره مگير
كه فضيحت بود به روز شمار
بنده آزاد و خواجه در زنجير